امشب، مي خواهم دوباره تو را
بخوانم .
هنوز هم تنها مخاطب ِ آشناي ِ حرف هاي ناگفته و بغض هاي در گلو مانده
ام، تويي !
حرف هايي هست، كه بايد بگويم .
حرف هايي كه براي خودم مانده و
بوي غربت و غم مي دهد.
ديگر به دنبال كلمات نمي گردم !
حرف هايم هذيان
غريبي ست كه به واژه و كلمه در نمي آيد
كلمات درد را نمي فهمند. هرگز كلمه اي
را ديده اي كه از نارفيقي و ناسپاسي شكوه كند؟
كلمات از بي كسي و تنهايي چيزي
نمي دانند.
هرگز كلمه اي را ديده اي كه زير باران بي يار و چتر مانده باشد ؟
امشب اما، قلب من شكسته و به ماتم نشسته،
محتاج ِ يكي نگاه توأم !
گريه
مي كنم ،
بگذار شكوفه هاي لطف و نگاه تو در سرماي حقير روزهايم جوانه بزنند.
گريه مي كنم، نمناكي اشك هايم مرا آشكار خواهد كرد !
امشب، بغض تلخ ديرينه
ام در آغوش ِ شيرين تو شكسته شده،
گريه مي كنم.
ديگر ميان من و تو فاصله
كلمات نيست.
دست خطي نمي نويسم تا از من دستگيري كند.
گريه مي كنم، گريه مي
كنم تا اراده اي مرا به تو برساند.
گاهي در سفر به تو مي رسم،
امشب چقدر از
تو دورم !
اشك هايم نذر تو ؛ گريه مي كنم تا اين عطش را اجابت
كني
یاد گرفتم هیچکس ارزش شدن غرورم رو نداره.
*دانستنیهایی در مورد عربستان*
13815 بازدید
3 بازدید امروز
59 بازدید دیروز
72 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian